Friday, 8 May 2020




زنان ایران ، پیشگامان پیکار علیه تاریک اندیشی و بی حقی



امسال هشت مارس ، روز جهانی زن ، شاهد ایرانِ به خون آلوده و مصیبت زده ای است که در آن زورگویی و تاریک اندیشی و ظلمت گستریِ فرمانروایان زورگو در اوج است و دردهای مردم به جان آمده بی کران. در چهار ماه گذشته مردم بی دفاع ما نزدیک به دو هزار کشته داده اند و نزدیک به ده هزار زندانی :  نخست در کشتار بی امان معترضان در هفته آخر آبان ، بعد در موشک زدن به هواپیمای مسافربری اوکراین و سپس در بازی رذیلانه حکومتی ها با ویروس کرونا. با این همه آن ها هنوز از مردم طلبکارند و خود را برای کشتارها و بگیر و ببندهای بیشتری آماده می کنند. بنابراین رویارویی های بزرگ تر و احتمالاً خونین تری در پیش است. اما درست به همین دلیل ، هرچه جلوتر می رویم ، روز جهانی زن برای ما ایرانیان معنای پررنگ تر و بیدار کننده تری پیدا می کند. زیرا در تمام چهار دهه گذشته ، در کشور ما زنان پیشگامان پیکار علیه زورگویی حکومتی بوده اند که بدون پاسداری از سیستم هولناکی از تبعیض های تو در تو نمی تواند دوام بیاورد. و هرچه جلوتر آمده ایم ، این پیشگامی فشرده تر ، استوارتر و آگاهانه تر شده است.

رویارویی فزایندۀ زنان ایران با جمهوری اسلامی تصادفی نیست. ما گرفتار رژیمی هستیم که ضرورت اجرای قوانین فقه اسلامی را مهم ترین دلیل وجودی خود اعلام می کند و این جز تحمیل ارزش های یک دوران عهد بوقی بر جامعه امروزی معنای دیگری نمی تواند داشته باشد. دفاع از کهتری زن یکی از شاخص ترین و چشم گیرترین قوانین فقه اسلامی است که (حتی در ملایم ترین تعبیر) نیمی از جمعیت کشور را به شهروندانی درجه دو تبدیل می کند که بدون اجازه مردانِ بالا سرشان حق تصمیم گیری در باره بسیاری از مسائل زندگی شان را ندارند. اما اجرای این قوانین عهد بوقی در جامعه امروزی ، بدون بازگرداندن زنان به "پشت پرده" از محالات است و گام اول در پرده نشین کردن زنان ، تحمیل حجاب اجباری است و میدان ندادن به آنان در فضای عمومی. زنان آگاه ما حق داشتند که در نخستین هشت مارس پس از انقلاب ۵۷ ، با شعار " ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم" به خیابان آمدند. امروز همه به تجربه می دانیم که در جمهوری اسلامی آپارتاید جنسی فقط به حجاب اجباری خلاصه نمی شود. قوانین جمهوری اسلامی حضور زنان در بسیاری از حوزه های اقتصادی و اجتماعی را ناممکن کرده است. در کشوری که قبولی دختران درکنکور ورود به دانشگاه ها از پسران بیشتر است ، دختران ما حتی از حق ورود به استادیوم های ورزشی محروم اند. به یاد بیاورید همین امسال مرگ مظلومانۀ "دختر آبی" ما (سحر خدایاری) را که به "جرم" ورود به ورزشگاه آزادی تهران به چنان مصیبت هایی گرفتار آمد که ناگزیر شد خود را به آتش بکشد. عقب نشینی در برابر زنان برای جمهوری اسلامی امکان ناپذیر است ، زیرا رهبران این رژیم جهنمی می دانند که اگر (حتی در روی کاغذ) به برابری حقوقی زن و مرد تن بدهند ، دفاع از اصل ولایت فقیه ، برای شان ناممکن خواهد شد.

اما دفاع از کهتری زن و تبدیل آپارتاید جنسی به یک اصل مقدس آسمانی ، یکی از بزرگ ترین تناقضات وجودی جمهوری اسلامی است. با این کار جمهوری اسلامی ناخواسته و ندانسته ، شوک بیدار کننده ای بر زنان ایران وارد آورد و در کشوری که شهرنشینی با شتابی فزاینده در گسترش بود و ارزش های سنتی به سرعت رنگ می باختند ، جنگی را علیه زنان آغاز کرد که شکست اش در آن از همان آغاز قطعی بود. البته در آغاز نه همه زنان از معنا و دامنه این جنگ خبر داشتند و نه آخوندهای حاکم (با آن "علوم" عهد بوقی شان) می دانستند چه می کنند. اما این رویارویی از همان لحظه ای که آغاز شد ، دامنه ای میلیونی پیدا کرد و عملاً نافرمانی مدنی گسترده ای را دامن زد که در فرسوده کردن جمهوری اسلامی در چهل سال گذشته بیش از هر شورش دیگر نقش داشته است. تا جایی که اکنون نابهنگامی جمهوری اسلامی برای اکثریت قاطع زنان ایران یک حقیقت بدیهی است. اکنون اکثریت قاطع جمعیت ایران شهرنشین اند و اکثر خانواده های شهری ناگزیراند بیش از یک نان آور داشته باشند ، بنابراین اکثریت قاطع زنان ایران ناگزیر به فضای عمومی جامعه کشیده می شوند و در این جاست که مصیبت های آپارتاید جنسی را با تمام وجود لمس می کنند و با آهنگی فزاینده در پیش بردن و گره زدن جنبش های مختلف اجتماعی نقش پررنگ تری پیدا می کنند. به این ترتیب ، شورش زنان علیه آپارتاید جنسی به شورشی همه جانبه علیه سیستم تبعیض های تو در توی جمهوری اسلامی تبدیل می شود و شفاف ترین و شجاعانه ترین اعتراض علیه بی حقی ها و نابرابری ها هرچه بیشتر از طرف زنان شنیده می شود. به این صدای یکی از دلاور زنان سرزمین مان گوش بدهید که می گوید: " نه، من سکوت نخواهم کرد، خواه در دیوارهای تنگ زندان، و خواه در این زندان بزرگتر که نامش را «آزادی» گذاشته‌اند..... خوب می‌دانم تاریخ به ما بدهکار است و ما سهم‌مان را از تاریخ نگرفته‌ایم، به درازای تاریخِ کارگر و زن بودن سهم خود را می‌خواهم و سهم تمام ستم‌دیدگان این سرزمین بلاخیز را". و به این صدای دلاور زنی دیگر گوش بدهید که پس از تحمل کتکی مفصل در زندان ، می گوید: "آنچه در این بند ....  با تن پر از کبودی و زخم و درد، من را سرپا نگه داشته، عشقم به ملت سربلند و رنج کشیده سرزمینم و آرمان عدالت و آزادی است. به خون پاک به ناحق ریخته مظلومان کشته و مجروح شده سوگند یاد می کنم تا لحظه دم فروبستن ابدی از گفتن حق و از فریاد بر سر ظالم و حمایت از عدالت جویان و آزادیخواهان و تحقق صلح پایدار دست برنخواهم داشت".

چنین صداهایی که اکنون از تمام کنار و گوشه ایران ما به گوش می رسند ، جای تردیدی باقی نمی گذارند که اگر مردم ما بتوانند در این رویارویی بزرگ روی پای خود بیایستند و این رژیم جهنمی را به زیر بکشند ، کشور ما می تواند صحنه انقلابی زنانه باشد که راه رهایی از انواع نابرابری ها و بی حقی ها را برای مان هموار خواهد ساخت. پس با همه توان از پیشگامی زنان در پیکارهای آزادی و برابری و همبستگی انسانی دفاع کنیم.


No comments:

Post a Comment