برابری جنسی چیست؟
زنان و چهل سال «جمهوری اسلامی» درایران
برابری جنسی چیست؟
برابریِ جنسیتی یا برابری جنسی بدان معنا است که زن ومرد حقوق و وظایف یکسان دارند، و همه از فرصتهای مساوی در جامعه برخوردار هستند.
همچنین برابری جنسی مربوط به عدالت و تقسیم مسئولیتها است؛ هم در جامعه و هم در خانواده.
اگر جنسیت مانع از آن شود که ما بتوانیم نقاط قوت و ضعف فرد را ببینیم، این امر میتواند به تبعیض و فرصتهای محدود برای فرد منجر شود.
همچنین برابری جنسی به باوری فمینیستی گفته میشود که هدفش عموماً حذف نابرابریهای جنسیتی، مردسالاریو جنسیتگرایی است.
صندوق جمعیت سازمان ملل متحدبرابری جنسیتی را نخستین حق انسانی خواندهاست. برابری جنسیتی همچنین به عنوان یکی از اهداف برنامهٔ توسعهٔ هزارهٔ سازمان ملل متحد انتخاب شدهاست.
زنان و چهل سال «جمهوری اسلامی» درایران:
🔶تحول در نهاد خانواده
خانواده در ایران، اعم از ساختار و کارکردها و نیز دینامیسم قدرت، تقسیم کار و نقشها و کلیشههای جنسی و جنسیتی دچار تحولات مشابه با روندهای جهانی شده است. به دنبال رشد شهرنشینی، روند زوال خانواده گسترده و رشد خانوادهٔ هستهای سرعت یافته و بهتدریج خانوادهٔ پدرسالار را در میان بخشهایی از جامعه به خانوادههای کودک-محور و مناسبات مردسالارانه (و نه پدرسالار) و گاه حتی بالنسبه تساویجویانه متمایل کرده است. در عینحال بر تعداد انواع و اشکال جدید خانواده خارج از چارچوبهای رسمی و شرعی، قانونی و سنتی افزوده میشود. مثل خانوادههای تک والدی (اغلب به سرپرستی مادر)، «همباشی»، «همبالینی»، «ازدواجهای سفید»، ... و در کنار این روندها اما، هنوز ازدواجهای اجباری، صیغه، کودکهمسری، و چند همسری هنوز کم و بیش تداوم دارد. قوانین خانواده هنوز شدیداً مردسالار است و هنوز تحولات قابل ملاحظهای در حمایت از زنان آسیب پذیر، فقیر و خشونتدیده وجود ندارد.
خانواده در ایران، اعم از ساختار و کارکردها و نیز دینامیسم قدرت، تقسیم کار و نقشها و کلیشههای جنسی و جنسیتی دچار تحولات مشابه با روندهای جهانی شده است. به دنبال رشد شهرنشینی، روند زوال خانواده گسترده و رشد خانوادهٔ هستهای سرعت یافته و بهتدریج خانوادهٔ پدرسالار را در میان بخشهایی از جامعه به خانوادههای کودک-محور و مناسبات مردسالارانه (و نه پدرسالار) و گاه حتی بالنسبه تساویجویانه متمایل کرده است. در عینحال بر تعداد انواع و اشکال جدید خانواده خارج از چارچوبهای رسمی و شرعی، قانونی و سنتی افزوده میشود. مثل خانوادههای تک والدی (اغلب به سرپرستی مادر)، «همباشی»، «همبالینی»، «ازدواجهای سفید»، ... و در کنار این روندها اما، هنوز ازدواجهای اجباری، صیغه، کودکهمسری، و چند همسری هنوز کم و بیش تداوم دارد. قوانین خانواده هنوز شدیداً مردسالار است و هنوز تحولات قابل ملاحظهای در حمایت از زنان آسیب پذیر، فقیر و خشونتدیده وجود ندارد.
از جمله تناقضات جالب در این مورد، فاصلهٔ فاحش میان سن متوسط ازدواج و سن قانونی ازدواج است. در واقعیت تحولیافتهٔ جامعه، زنان امروز دیرتر از گذشته ازدواج میکنند. سن متوسط ازدواج برای زنان ۲۵ سال و مردان ۲۸ سال است. اما قوانین جمهوری اسلامی که از جامعه عقبتر است، هنوز حداقل سن ازدواج برای زنان را ۱۳ سال(حتی ۹ سال در صورت اجازهٔ ولی و قاضی شرع) قرار داده است و این خود به بالا رفتن آمار کودکهمسری و زیانها و آسیبهای ناشی از آن دامن میزند.
🔶تحول در عرصهٔ سکسوالیته
بهرغم وسواس بنیادگرایان نسبت به سکس و دغدغه و دلواپسی و مشغولیت ذهنی آنها دربارهٔ تن و موی زنان و مناسبات عاطفی و جنسی در میان افراد؛ انواع کنترلهای تهدید آمیز انتظامی و پلیسی و قانونی و تبلیغی علیه آزادیهای جنسی و حق انتخاب؛ و عدم پذیرش واقعیت وجود هویتها و گرایشهای متفاوت جنسی؛ در بطن جامعه، بعضی تابوهای بیهوده حداقل میان بخشهای هنوز محدودی از جامعه و کنشگران و روشناندیشان شکسته شده است. تحول در این زمینه، بخصوص شکل گیری حرکتهای هویت طلبی و حق خواهی در میان اقلیتهای جنسی عمدتا در میان ایرانیان مهاجر یا پناهنده در خارج از کشور قابل ملاحظه و آشکار بوده است. اما در داخل ایران نیز نسبت به تفاوتها در هنجارهای جنسی روا داری بالنسبه بیشتری دیده میشود و در زیر پوست شهر، روابط و مناسبات سالم و ناسالم، خوب و بد، در جریان است. برنامههای گشت ارشاد و انواع فشارهای حکومتی از حجاب اجباری تا حمله به مهمانیهای خصوصی در خانهها، نه تنها «عفاف» و سلامت مناسبات جنسی را افزایش نداده است، بلکه بر بعضی افراط و تفریطها نیز افزوده است.
🔶خلاقیتهای زنان
اگر چه زنان با وجود محدودیتها و تبعیضها، کارها و خلاقیتهای چشمگیری در عرصهٔ علوم و فنون، ادبیات، هنرهای زیبا، سینما، روزنامهنگاری، و ... عرضه کردهاند، اما فشارها و موانع سنگین جنسیتگرایانهٔ حکومتی همچنان رشد عاملیت و ظرفیت خلاقیت در زنان را در این عرصهها، بهخصوص در ورزش، موسیقی، آواز، رقص، سینما و ... محدود و پر از موانع رنجآور کرده است. بیهوده نیست که بسیاری از زنان با استعداد مجبور به ترک وطن میشوند.
🔶رشد فقر و بیکاری
افزایش بیکاری و فقر در کنار رشد اعتیاد، بزهکاری، و بیخانمانی در میان زنان نیز همچون مردان از آسیبهای بارز اجتماعی ایران امروز ماست. پایین آمدن سن فحشا، بالا رفتن میزان بیماریهای مقاربتی، از جمله ایدز و توسل جستن فزاینده به تن فروشی، به میزان آسیب پذیری جسمی و روانی و هویتی زنان افزوده است. و اینها همه از تناقضات نظامی است که مدعی پاکی و عفاف اسلامی است که وعده داده بود « زن را از کالا بودن به سبک غربی» رها خواهد کرد.
اگر چه زنان با وجود محدودیتها و تبعیضها، کارها و خلاقیتهای چشمگیری در عرصهٔ علوم و فنون، ادبیات، هنرهای زیبا، سینما، روزنامهنگاری، و ... عرضه کردهاند، اما فشارها و موانع سنگین جنسیتگرایانهٔ حکومتی همچنان رشد عاملیت و ظرفیت خلاقیت در زنان را در این عرصهها، بهخصوص در ورزش، موسیقی، آواز، رقص، سینما و ... محدود و پر از موانع رنجآور کرده است. بیهوده نیست که بسیاری از زنان با استعداد مجبور به ترک وطن میشوند.
🔶رشد فقر و بیکاری
افزایش بیکاری و فقر در کنار رشد اعتیاد، بزهکاری، و بیخانمانی در میان زنان نیز همچون مردان از آسیبهای بارز اجتماعی ایران امروز ماست. پایین آمدن سن فحشا، بالا رفتن میزان بیماریهای مقاربتی، از جمله ایدز و توسل جستن فزاینده به تن فروشی، به میزان آسیب پذیری جسمی و روانی و هویتی زنان افزوده است. و اینها همه از تناقضات نظامی است که مدعی پاکی و عفاف اسلامی است که وعده داده بود « زن را از کالا بودن به سبک غربی» رها خواهد کرد.
🔶عقب ماندگی سهم زنان در سیاست و مدیریت
مطالعات مقایسهای وضعیت زنان در کشورهای مختلف نشان میدهد که یکی از آخرین و مشکلترین سنگرهای غلبه بر مردسالاری، همانا عرصه سیاست، مدیریت و رهبری است. در طی چهل سال گذشته ایران ما یکی از عقب ماندهترین رتبهها را در زمینهٔ سهم زنان در مدیریت (هنوز کمتر از ۶ درصد)، در قانون گزاری و پارلمان/مجلس (هنوز کمتر از ۹ درصد) دارد. در سیاست گزاری و حکومت هم که حتی یک وزیر زن حضور ندارد. باز جهت مقایسه، ایران در این زمینه فقط از کشورهای معدودی چون عربستان جلوتر است. در ترکیه، زنان ۱۴.۷ درصد اعضای پارلمان و ۷.۴ درصد وزرا، و ۳ در صد شهرداران را تشکیل میدهند.
مطالعات مقایسهای وضعیت زنان در کشورهای مختلف نشان میدهد که یکی از آخرین و مشکلترین سنگرهای غلبه بر مردسالاری، همانا عرصه سیاست، مدیریت و رهبری است. در طی چهل سال گذشته ایران ما یکی از عقب ماندهترین رتبهها را در زمینهٔ سهم زنان در مدیریت (هنوز کمتر از ۶ درصد)، در قانون گزاری و پارلمان/مجلس (هنوز کمتر از ۹ درصد) دارد. در سیاست گزاری و حکومت هم که حتی یک وزیر زن حضور ندارد. باز جهت مقایسه، ایران در این زمینه فقط از کشورهای معدودی چون عربستان جلوتر است. در ترکیه، زنان ۱۴.۷ درصد اعضای پارلمان و ۷.۴ درصد وزرا، و ۳ در صد شهرداران را تشکیل میدهند.
🔶نقش تعامل عوامل جهانی-محلی
در عصر جدید، تعامل عوامل جهانی-محلی در شکل دادن به موقعیت و وضعیت زنان، و دیدگاه و تلاشهای مربوط به بهبود این موقعیت نقش فزاینده ای بازی میکنند. قشریهای حکومت بر متوقف نگاه داشتن جامعه، فرهنگ، هویتها و اعتقادات گوناگون آن در سطح نظام فرهنگی و ارزشی دنیای پیشامدرن و مناسبات قبیلهای پدرسالار اصرارمیورزند. اما نفوذ روندهای جدید جهانی در افکار جوانان (زن و مرد) در دنیای بههم پیوستهٔ امروز، بسیاری از معادلات واپسگرایان را بر هم زده است. رشد گفتمان و معیارهای حقوق بشری و شهروندی مدرن، رشد گفتمانهای فمینیستی، ضد جنگ و خشونت، ضد تخریب محیط زیست، ضد تبعیض علیه اقلیتهای جنسی و تفاوتهای نژادی، قومی، مذهبی و عقیدتی... اثرات خود را کمابیش در دیدگاههای جنسیتی و وضعیت زنان ایران در چهل سال اخیر گذاشته است.
در عصر جدید، تعامل عوامل جهانی-محلی در شکل دادن به موقعیت و وضعیت زنان، و دیدگاه و تلاشهای مربوط به بهبود این موقعیت نقش فزاینده ای بازی میکنند. قشریهای حکومت بر متوقف نگاه داشتن جامعه، فرهنگ، هویتها و اعتقادات گوناگون آن در سطح نظام فرهنگی و ارزشی دنیای پیشامدرن و مناسبات قبیلهای پدرسالار اصرارمیورزند. اما نفوذ روندهای جدید جهانی در افکار جوانان (زن و مرد) در دنیای بههم پیوستهٔ امروز، بسیاری از معادلات واپسگرایان را بر هم زده است. رشد گفتمان و معیارهای حقوق بشری و شهروندی مدرن، رشد گفتمانهای فمینیستی، ضد جنگ و خشونت، ضد تخریب محیط زیست، ضد تبعیض علیه اقلیتهای جنسی و تفاوتهای نژادی، قومی، مذهبی و عقیدتی... اثرات خود را کمابیش در دیدگاههای جنسیتی و وضعیت زنان ایران در چهل سال اخیر گذاشته است.
🔺نقش سازمان ملل و جنبش جهانی زنان:
رشد جنبشهای حقخواهانه زنان در اکثر کشورهای دنیا، و حمایت خلاق و فعال سازمان ملل به رهبری «کمیسیون مقام زن» از آنها؛ ایجاد سال زنان (۱۹۷۵)، دههٔ زنان (۱۹۷۵-۱۹۸۵)، کنفرانسهای منطقهای و جهانی زنان، تدوین و تصویب کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض (CEDAW)، پلاتفرم نایروبی، پلاتفرم پکن و بسیاری مصوبات مهم دیگر مربوط به جنسیت، همهٔ دولتها و حکومتهای عضو سازمان ملل را وادار به تلاش در جهت بهبود وضعیت و مقام زنان و لذا تغییر در سیاستهای جنسیتی کرده است. از جمله ارائهٔ «گزارش ملی سالانه از وضعیت زنان» خود باعث شده است که دولتها با ادبیات و معیارهای سنجش توسعه و جنسیت آشنا و به رعایت آن معیارها ملزم گردند. اینها همگی از عوامل کشاندن بحث جنسیت و معیارهای توسعهٔ همهجانبه و پایدار، که شامل حال زنان نیز باشد به سطح دولتها و آنچه main streaming نامیده میشود بوده است. یعنی جاری کردن معیارها و ضرورتهای حقوق زنان و مسائل جنسیتی در متن و بطن اصلی تصمیمات اداری کشور.(۵)
رشد جنبشهای حقخواهانه زنان در اکثر کشورهای دنیا، و حمایت خلاق و فعال سازمان ملل به رهبری «کمیسیون مقام زن» از آنها؛ ایجاد سال زنان (۱۹۷۵)، دههٔ زنان (۱۹۷۵-۱۹۸۵)، کنفرانسهای منطقهای و جهانی زنان، تدوین و تصویب کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض (CEDAW)، پلاتفرم نایروبی، پلاتفرم پکن و بسیاری مصوبات مهم دیگر مربوط به جنسیت، همهٔ دولتها و حکومتهای عضو سازمان ملل را وادار به تلاش در جهت بهبود وضعیت و مقام زنان و لذا تغییر در سیاستهای جنسیتی کرده است. از جمله ارائهٔ «گزارش ملی سالانه از وضعیت زنان» خود باعث شده است که دولتها با ادبیات و معیارهای سنجش توسعه و جنسیت آشنا و به رعایت آن معیارها ملزم گردند. اینها همگی از عوامل کشاندن بحث جنسیت و معیارهای توسعهٔ همهجانبه و پایدار، که شامل حال زنان نیز باشد به سطح دولتها و آنچه main streaming نامیده میشود بوده است. یعنی جاری کردن معیارها و ضرورتهای حقوق زنان و مسائل جنسیتی در متن و بطن اصلی تصمیمات اداری کشور.(۵)
ایرانِ چهل سال اخیر ما نیز در سطح جامعه و حتی بخشهایی از دولتیها کم یا بیش تحت تاثیر این فشارهای بینالمللی، و معیارهای فراملی و جهانی قرار داشته است. اما اصلاحات و تغییرات در سطح دولتی و توان مجاز و در نتیجه تأثیر افراد اصلاحطلب در بهبود وضعیت زنان بسیار اندک، و مشکلات و موانع و عقبگراییها هنوز بسیار زیاد است. برای مثال، در نظامی که مردان بسیار کهنسال و مردسالاری چون آقای حجت الاسلام احمد جنتی که هنوز در ۹۲ سالگی چندین سال است که حدود بیست مقام و مسئولیت پر قدرت حکومتی دارد (برای مثال ۳۵سال در شورای نگهبان)؛ خانم شهیندخت مولاوردی باید فقط بعد ازپنج سال داشتن مقام دولتی (چهار سال پست معاونت رئیس جمهور درامور زنان و خانواده، و یک سال دستیار ویژه رئیس جمهور در امور حقوق شهروندی)، به بهانه رسیدن به سن باز نشستگی در سن ۵۳ سالگی کنار گذاشته شود. چرا؟ چون اولا زن است و ثانیا تلاش کرده است اصلاحاتی هر چند کوچک در سیاستهای دولت حسن روحانی نسبت به وضعیت زنان ایجاد کند و برنامههای عمرانی جدیدی را در خدمت توانمندی زنان پی گیری نماید.
منبع: دویچه وله
No comments:
Post a Comment